وقتی طاعون در اروپای پیش از رنسانس گسترش پیدا کرد، دنیایی را تحویل گرفت با ویژگیهایی مانند استیلای کلیسا، نظام فئودالی گسترده و البته نظام سروداری یا بردهداری خاص همان زماناش و روابط سیاسی مشخص بینالمللی؛ اما دنیایی که با رفتنش تحویل داد، دنیایی متفاوت بود که در آن گذار به نظامهای حکمرانی مدنی و شکلگیری طبقه بروژوا همراه شده بود. هرچند همه جا چنین آثاری نگذاشته بود!
در روزهای آغازین طاعون وقتی انگلستان درگیر این مصیبت شد، ادوارد سوم از اسقف اعظم کانتربری خواست با برگزاری مراسمهای نیایش از مردم محافظت کند؛ اما طاعون حمله کرد و نیمی از مردم را با خود برد! اما فردای طاعون بسیاری از نهادهای اجتماعی تغییر یافته بود، و آنچه از خود باقی گذاشت، رنسانس بود!
طاعون با کاهش نیروی کار، عملاً نظام فئودالی را غیرقابل تداوم ساخت، نظام بازار تقویت شد و در عمل طبقه بوروژوا به مرور شکل گرفت. اما تأثیر طاعون در تمامی کشورها یکسان نبود. در همان کتاب مثالهایی از فرانسه و اسپانیا ذکر میشود که منجر به تغییراتی کاملاً متفاوت از انگلستان شد.
به این ترتیب تفاوتهای کوچک نهادی در کشورهای مختلف منجر به تغییرات متنوعی شد؛ هرچند برخی از این تغییرات در تمامی کشورها یکسان بود.
به این ترتیب گاه یک مصیبت چنان تغییراتی در جهان پیش و پس از خود ایجاد میکند که چارهای نداریم آن را با نام پرطمطراقی مانند «برهههای سرنوشتساز» بنامیم؛ همانجایی که تاریخ به نقطه عطف خود میرسد.
اگر کرونا یکی از همان برهههای سرنوشتساز باشد، دنیایی که فردای رفتنش به ما تحویل خواهد داد چه دنیایی خواهد بود؟
هرچند پاسخ به این پرسش برآمده از امید رهایی و گذار موفق از این مصیبت نیز خواهد بود! اما در این یادداشت به ۲ تغییر اصلی در نظام اداری آینده خواهم پرداخت؛ که یکی اداری-سیاسی و دیگری فناورانه است:
تغییر بازیگران
در هر برهه سرنوشتساز بازیگران نخستین تغییرکنندگان هستند. فهم متداول امنیتی در کشور به صورت تاریخی مبتنی بر فهمی نظامی است، کرونا شاید نخستین مسأله امنیتی است که مشابه چالشهای نظامی یا حتی اقتصادی و از نوع براندازانهاش نیست.
یکی از بزرگترین چالشهای کرونا در نظام تصمیمگیری ناشی از همین تفاوت بود؛ وقتی نمیدانست چه کسی باید مدیر بحران باشد و با چه حدی از اختیارات! در روزهای نخست گفتمان برخورد با کرونا برآمده از همان گفتمان نظامی و جنگی بود.
بازیگران متخصص و تکنوکرات در مدیریت این بحران نیاز بود، همان چیزی که در نظام اداری و سیاسی ایران به پایینترین رده تنزل یافته بودند. وقتی سالها تصمیمات کلان در گفتمانی سیاسی گرفته میشد، حالا نه تکنوکراتی (از جنس مدیران حوزه سلامت) با چنین توانمندیهایی وجود داشت که بحران را مدیریت کند و نه اساساً سازوکارهایی برای آن وجود داشت!
در روزهای پس از کرونا اما باید منتظر نگاه مجدد به این بازیگران قدیمی، اما فراموش شده بود. همانطور که جامعه پزشکی که سالها زیر تیغ نگاه اجتماعی بود، این روزها برایش فرصت بازگشت به حلقه اعتماد عمومی ایجاد شد.
ارتقای جایگاه فناوری اطلاعات
مهمترین تغییر بیبازگشت را میتوان در استفاده از فناوری اطلاعات دانست. بسیاری از رویهها که پیشتر هم امکانپذیر بود، اما به دلیل مقاومت ذهنی و اجتماعی مورد استفاده قرار نمیگرفت، به زور بزرگ ویروسی کوچک امکانپذیر شد.
ویدئوکنفرانسها که قبلتر میشد، در این بحران تجربه شد؛ همانطور که دورکاری و همانطور که دیدن فیلم از پلتفرمهای بهاشتراکگذاری ویدئو! مصرف اینترنت در ایران بر اساس بررسیهای KASPR تغییراتاش بیش از هر کشور دیگر دنیا بوده است. حدوداً میزان مصرف ایرانیان در روزهای کرونا دو برابر بیش از بیشترین رکورد مصرف تاریخی آنان است!
بعد از کرونا احتمالاً این حجم مصرف کاهش مییابد، ولی قطعاً بیش از مصرف دوران پیش از کرونا خواهد بود. احتمالاً بسیاری از ابزارها مانند دورکاری و اتوماسیون اداری و … جدیتر خواهد شد.
امیر ناظمی
پژوهشگر حوزه سیاستگذاری فناوری