مرور دسته بندی
خاطرات دنیای فناوری
عاشقانه من و کمودور 64
دقیقا نمی دانم که چه موقع به علوم کامپیوتری علاقمند شدم. من که کشته مرده سینما و الکترونیک بودم یک مرتبه عاشق کامپیوتر شدم و مشکلات جدید من آغاز شد.
من و الکترونیک: قسمت هشتم – از انتظاری که به سر آمد تا جستجوی یار
پس از ساخت آن ساعتها و آشنایی با دیجیتال و گیتهای منطقی باز هم علاقه اصلی من رادیوآماتوری بود. مدارهای زیادی را مطالعه میکردم ولی همچنان چشم امیدم به مجله ی «علم الکترونیک» بود که شاید از طرف آن گشایشی پیش بیاید.
همین طور هم شد و…
من و الکترونیک : قسمت هفتم – از تایمر دستگاه تزریق تا اسیلوسکوپ جهاد دانشگاهی
در آن سالها ساعتهای مچی دیجیتالی، که به آنها ساعت کامپیوتری میگفتیم، برایم جذابیت خاصی داشت.
روی این ساعتها خیلی کار کردم و از مدارهای آن برای منظورهای دیگری استفاده کردم. یکی از موارد در سال 1367 این بود که از تایمر و زنگ بیدارباش…
سرگذشت رادیو، به بهانه 81 سالگی رادیو در ایران
مقدمه
زمانی که در مجله «تحفهالادبا» به مدیریت بنانزاده و ادیبالممالک در سال 1301 مقالهای با عنوان «عصر تلفن بیسیم» به چاپ رسید، بیتردید برای خوانندگان آن روز، این مقاله بسیار عجیب بوده است. اما دو سال بعد، زمانی که در شماره هفتم مجله…
داستان زندگی من
فرزاد رئیس دانا، بی شک یکی از بنیانگذاران مجله الکترونیک در ایران است که سال ها وقت و انرژی خود را صرف اعتلای علوم الکترونیک و آموزش جوانان این مرز و بوم کرده است. متن زیر دست نوشته ای از خود ایشان است داستان زندگی خود را به قلمی شیوا و…
من و الکترونیک: قسمت ششم – از مدارهای قیری تا ساعت های دیواری
موضوع همان طور که نقشه کشیده بودم پیش رفت و یکی از همکلاسیهایم در مورد مجلهای که دایم در دست داشتم پرسید و به این ترتیب با هم آشنا شدیم. او به من گفت که مانند من در کار الکترونیک است.
فردای آن روز دوست تازهام با یک ساعت دیجیتال رومیزی…
من و الکترونیک: قسمت پنجم – از خاموشی برق تا الکترونیک دیجیتال
بعد از یادگیری تهیهی فیبر مدار چاپی گاه به گاه بعضی از مدارهای آسان را مونتاژ میکردم و چند تا از کیتهای «مهران کیت» که از جملهی آنها یکی نورسنج با ال.ای.دی. و دیگری ارگ سی نت بود! بعدها هم یک اکو و تقویتکننده صوتی و پیشتقویتکننده…
من و الکترونیک: قسمت چهارم – از آب قنات روستا تا چراغ چشمکزن
در دوران راهنمایی تحصیلی و بعد از آن تجربه با تلفن زغالیِ ناکام شده، دیگر تقریباً هیچ فعالیت خاصی در زمینه الکترونیک نداشتم. گاهی جسته و گریخته مطالبی در مورد الکترونیک میخواندم. تکههای بورد رادیو هم، اگر گیرم میآمد، جمع آوری میکردم. یک…
من و الکترونیک: قسمت سوم – از دیدار با «تعمیرکار سیمی» تا اختراع معلم حرفه و فن
بعد از ناکامی در ساخت آن مدار کذایی بلندگوی دستی، که البته به دید شکست به آن نگاه نمیکردم، مدتها کار خاصی در زمینهی الکترونیک انجام ندادم. مانند این بود که همین دست زدن به ساخت از عطش شدید من به الکترونیک کاسته بود.
خانوادهی ما از نظر…
من و الکترونیک: قسمت دوم – در جستجوی تصویرهای تلویزیون در کابل آنتن
بعد از شکست و ناکامی در پروژههای پروازی مدتی کارهای برقیام مسکوت ماند تا این که انقلاب شد.
داخل پرانتز بگویم که در روستای ما به علت مسایل فرهنگی و سنّتی هیچکس جرات خریدن تلویزیون نداشت، زیرا علمای دینی آن را حرام میدانستند، و اگر کسی…