جدال استودیو جیبلی با OpenAI: آیا قانون کپی رایت هوش مصنوعی زیر پا گذاشته شده است؟
مقاله با لینکهای داخلی اضافهشده:
سلام به همه هوشیوزیهای عزیز! دنیای هوش مصنوعی هر روز با یک چالش جدید غافلگیرمان میکند. این بار، بحث بر سر یکی از حساسترین موضوعات یعنی هنر و مالکیت معنوی است. ماجرای درگیری غولهای انیمیشن ژاپن با شرکت OpenAI به یک سؤال اساسی دامن زده است: مرزهای قانون کپی رایت هوش مصنوعی کجاست؟ آیا استفاده از آثار هنری برای آموزش مدلهای هوش مصنوعی، نوعی دزدی خلاقیت است یا یک گام طبیعی در مسیر پیشرفت تکنولوژی؟
این درگیری فقط یک اختلاف تجاری نیست، بلکه یک نبرد فلسفی بر سر ارزش هنر و حقوق خالقان در عصر دیجیتال است. وقتی استودیوهای افسانهای مانند جیبلی، اسکوئر انیکس و باندای نامکو به میدان میآیند، یعنی زنگ خطر برای کل صنعت خلاقیت به صدا درآمده است.
جرقه درگیری: وقتی جادوی جیبلی با کد هوش مصنوعی تلاقی کرد
همه چیز از زمانی شروع شد که ابزارهای هوش مصنوعی مولد تصویر و ویدیو مانند DALL-E و Sora محبوبیت پیدا کردند. کاربران به سرعت کشف کردند که میتوانند با یک پرامپت ساده، تصاویری «به سبک جیبلی» خلق کنند. این ترند به قدری فراگیر شد که حتی سم آلتمن، مدیرعامل OpenAI، تصویر پروفایل خود در شبکه X را به یک پرتره «جیبلیفای» شده تغییر داد. قانون کپی رایت هوش مصنوعی تا پیش از این، بیشتر یک بحث تئوریک بود، اما حالا به یک چالش کاملاً عملی تبدیل شده بود.
با عرضه مدل ویدیوساز Sora 2، اوضاع پیچیدهتر شد. ویدیوهایی با حضور شخصیتهای معروف انیمه و بازیهای ویدیویی ژاپنی در اینترنت پخش شد که به وضوح نشان میداد این مدلها بر روی دادههای دارای حق نشر آموزش دیدهاند. این موضوع خشم ناشران ژاپنی را برانگیخت و انجمن توزیع محتوای خارج از کشور ژاپن (CODA) را وادار به اقدام کرد. آنها در نامهای رسمی از OpenAI خواستند که استفاده از محتوای اعضایشان برای آموزش مدلهای هوش مصنوعی را بدون کسب اجازه متوقف کند.
میدان نبرد حقوقی: تفاوت قانون کپی رایت آمریکا و ژاپن
یکی از دلایل اصلی این اختلاف، تفاوت بنیادین در قوانین کپی رایت دو کشور است. درک این تفاوتها برای فهم عمق ماجرا ضروری است. رویکرد OpenAI که میتوان آن را «اول استفاده کن، بعداً عذرخواهی کن» توصیف کرد، بیشتر با قوانین آمریکا همخوانی دارد تا ژاپن.
در ایالات متحده، مفهومی به نام «استفاده منصفانه» (Fair Use) وجود دارد. این اصل اجازه میدهد تا از آثار دارای کپی رایت تحت شرایط خاصی (مانند نقد، آموزش یا تولید یک اثر تحولآفرین) بدون کسب اجازه استفاده شود. شرکتهای هوش مصنوعی ادعا میکنند که آموزش مدلها نوعی استفاده منصفانه است، زیرا دادهها را «یاد میگیرند» و یک محصول جدید و تحولآفرین (transformative) ایجاد میکنند. اما در مقابل، قانون ژاپن بسیار سختگیرانهتر است.
در جدول زیر، تفاوتهای کلیدی این دو رویکرد را بررسی میکنیم:
| ویژگی | قانون کپی رایت در آمریکا | قانون کپی رایت در ژاپن |
|---|---|---|
| اصل کلیدی | استفاده منصفانه (Fair Use) | نیاز به کسب اجازه قبلی |
| رویکرد به استفاده | انعطافپذیر؛ بستگی به تحولآفرین بودن اثر دارد | سختگیرانه؛ استفاده بدون اجازه اصولاً غیرقانونی است |
| سیستم اعتراض | صاحب اثر باید ثابت کند استفاده منصفانه نبوده | سیستم «اعتراض بعدی» (Opt-out) وجاهت قانونی ندارد |
| نظر CODA | تکثیر آثار در حین فرآیند یادگیری ماشین ممکن است نقض حق نشر باشد |
CODA به صراحت اعلام کرده که طبق قوانین ژاپن، برای استفاده از آثار دارای کپی رایت، کسب اجازه قبل از استفاده ضروری است و سیستمی که به شرکتها اجازه دهد ابتدا از دادهها استفاده کنند و بعداً به صاحبان آثار فرصت خروج (opt-out) بدهند، قابل قبول نیست.
فراتر از کد: بحث فلسفی و اخلاقی ماجرا
این جدال صرفاً حقوقی نیست و به قلب اخلاق و فلسفه هنر نفوذ کرده است. آیا یادگیری یک ماشین با یادگیری یک انسان یکسان است؟ یک هنرجو سالها صرف مطالعه و تمرین آثار هنرمندان بزرگ میکند تا سبک شخصی خود را پیدا کند. آیا الگوریتمی که میلیونها تصویر را در چند ساعت پردازش میکند، همین فرآیند را طی میکند؟
نظرات در این باره بسیار متفاوت است:
- دیدگاه حامیان هوش مصنوعی: آنها معتقدند همانطور که یک انسان با دیدن آثار مختلف الهام میگیرد، مدلهای هوش مصنوعی نیز از دادهها «یاد میگیرند». آنها این فرآیند را تحولآفرین میدانند و نه یک کپیبرداری ساده.
- دیدگاه هنرمندان و خالقان: بسیاری از هنرمندان این رویکرد را نوعی «بردهداری دیجیتال» میدانند. آنها معتقدند شرکتهای بزرگ فناوری از دسترنج سالها تلاش و خلاقیت آنها بدون پرداخت هزینه یا کسب اجازه، سودهای کلان به جیب میزنند. این کار ارزش مهارت انسانی را پایین میآورد.
- تفاوت در مقیاس: یک انسان نمیتواند در یک دقیقه هزاران نقاشی به سبک جیبلی تولید کند، اما یک مدل هوش مصنوعی میتواند. این تفاوت عظیم در مقیاس، ماهیت «الهام گرفتن» را به چالش میکشد و آن را به یک فرآیند صنعتی کپیبرداری نزدیک میکند.
هایائو میازاکی، یکی از بنیانگذاران استودیو جیبلی، مدتها قبل از این جنجالها، نظر خود را درباره انیمیشن تولید شده با هوش مصنوعی به صراحت بیان کرده بود. او در سال ۲۰۱۶ پس از دیدن یک انیمیشن تولید شده با AI، آن را «توهین به خود زندگی» خواند و گفت:
«من عمیقاً احساس میکنم که این یک توهین به خود زندگی است… من کاملاً از آن متنفرم.»
— هایائو میازاکی، ۲۰۱۶
این جمله نشاندهنده شکاف عمیق فلسفی بین نگاه هنرمندانه و رویکرد صرفاً فناورانه است.
آینده OpenAI و خالقان محتوا چه میشود؟
درخواست CODA از OpenAI کاملاً مشخص است: توقف استفاده از محتوای دارای کپی رایت برای آموزش مدلها بدون اجازه و پاسخگویی صادقانه به ادعاهای نقض حق نشر. این موضوع OpenAI و دیگر شرکتهای فعال در این حوزه را در یک دوراهی بزرگ قرار داده است.
گزینههای پیش روی آنها چیست؟
1. همکاری و کسب مجوز: آنها میتوانند با ناشران و استودیوها وارد مذاکره شوند و برای استفاده از دادههایشان مجوزهای لازم را کسب کنند. این مسیر هزینهبر است اما پایدارترین راهکار بلندمدت محسوب میشود.
2. ادامه مسیر فعلی و نبرد حقوقی: شرکتها میتوانند به استناد قانون «استفاده منصفانه» به کار خود ادامه دهند و منتظر نتیجه دادگاههای متعدد در سراسر جهان بمانند. این یک ریسک بزرگ است، زیرا یک رأی دادگاه علیه آنها میتواند کل مدل کسبوکارشان را به خطر بیندازد.
3. استفاده از دادههای جایگزین: آنها میتوانند تمرکز خود را بر روی دادههای عمومی (Public Domain) یا دادههایی که با مجوز صریح تولید شدهاند، قرار دهند. این کار ممکن است کیفیت و تنوع خروجی مدلها را محدود کند.
این جدال نشان میدهد که دوران استفاده بیقاعده از دادههای موجود در اینترنت برای آموزش هوش مصنوعی رو به پایان است. در آینده نزدیک، احتمالاً شاهد شکلگیری قوانین جدید و شفافتری در زمینه قانون کپی رایت هوش مصنوعی خواهیم بود که تعادل بهتری بین نوآوری فناورانه و حقوق خالقان برقرار کند. این نبرد، تازه آغاز شده است و نتیجه آن آینده صنعت خلاقیت را برای همیشه تغییر خواهد داد.
منبع: TechCrunch
واکنش شما چیست؟
Like
0
Dislike
0
Love
0
Funny
0
Angry
0
Sad
0
Wow
0