در سایهی سکوت، در میانهی ماشینها؛ روایتی از روز خبرنگار
خبرنگاری که روزگاری قهرمان میدانهای پرخطر و صدای بیصدایان بود، امروز در لابهلای خطوط سانسور، زیر بار نگاههای نظارتی، در سطرهای قراردادهای سفید و پشت میزهای بدون امنیت شغلی، آرام آرام تحلیل میرود. اکنون دیگر فقط سایهی قلم نیست که خبرنگار را تعقیب میکند؛ صدای هوش مصنوعی نیز به آهستگی، اما بیوقفه، جای پای خبرنگار... The post در سایهی سکوت، در میانهی ماشینها؛ روایتی از روز خبرنگار appeared first on داتیکا | اخبار فناوری اطلاعات و ارتباطات.

خبرنگاری که روزگاری قهرمان میدانهای پرخطر و صدای بیصدایان بود، امروز در لابهلای خطوط سانسور، زیر بار نگاههای نظارتی، در سطرهای قراردادهای سفید و پشت میزهای بدون امنیت شغلی، آرام آرام تحلیل میرود. اکنون دیگر فقط سایهی قلم نیست که خبرنگار را تعقیب میکند؛ صدای هوش مصنوعی نیز به آهستگی، اما بیوقفه، جای پای خبرنگار را زیر سوال برده است.
به گزارش داتیکا، خبرنگاری در تنگنای سانسور و نظارت گسترده نهادهای قدرت در ایران دیگر پدیدهای مقطعی نیست؛ ساختاری است که نفس خبرنگار را گرفته و از او تنها صدایی مجاز باقی گذاشته. خطوط قرمز نه تنها بیشتر شدهاند، بلکه متحرکند؛ هر بار در جایی تازه ظاهر میشوند. از آن سو، نظارت رسمی و غیررسمی، با ابزارهای پیشرفته نظارتی، خبرنگار را از خودبیگانه کرده است. دیگر جسارت پرسیدن، جای خود را به بازی با واژگان و پرهیز از حقیقت داده است.
بر اساس گزارشهای نهادهای صنفی، بیش از ۷۰ درصد خبرنگاران در ایران با قراردادهای موقت، بدون بیمه و با حداقل دستمزد مشغول به فعالیتاند. بسیاری از آنان حتی عنوان «کارمند» ندارند. در یک سال گذشته، تعدیل نیروی گسترده در برخی رسانههای خصوصی و نیمهدولتی، جایگاه شغلی خبرنگاران را بیش از پیش متزلزل کرده است. اغلب آنان، خبرنگارانی چندمنظورهاند: باید خبر بنویسند، عکاسی کنند، پادکست تولید کنند و در عین حال، صفحه رسانه را در شبکههای اجتماعی نیز مدیریت کنند. با این حال، حقوق ماهانه آنان حتی کفاف هزینهی رفت و آمد روزانه را نمیدهد.
ظهور ابزارهای هوش مصنوعی در عرصهی روزنامهنگاری، از دید بسیاری، نوید بهرهوری بیشتر و پوشش گستردهتر بود. اما در ایران، این فناوری عمدتاً نه در راستای کمک به خبرنگار، بلکه به عنوان جایگزینی اقتصادی برای او به کار گرفته شده است. خبرگزاریهایی که به جای استخدام خبرنگار جدید، از ChatGPT و ابزارهای مشابه برای تولید محتوا بهره میگیرند، روز به روز بیشتر میشوند. نتیجه آن شده که خبرنگاران جوان، پیش از آنکه حتی فرصتی برای آموزش ببینند، حذف میشوند.
وقتی خبر، بیمنبع و بیمسئولیت از دهان ماشین بیرون میجهد، اعتماد عمومی دستخوش تزلزل میشود. هوش مصنوعی ممکن است متنهای بینقص بنویسد، اما آیا میداند در میدان متروپل چه گذشت؟ آیا میتواند صدای مادری باشد که فرزندش یکباره ناپدید شده؟ خبرنگار، راوی رنج است و هوش مصنوعی، حتی اگر بگوید «همدردم»، احساس نمیکند. اینجاست که جای خالی نگاه انسانی، گزارش را از حقیقت تهی میسازد.
زنان در رسانه، با محدودیتهایی روبرو هستند که فراتر از جنسیتزدگی ساختاری است. خبرنگار زن در ایران، نه فقط باید با تبعیض حقوقی و فرهنگی مبارزه کند، بلکه در برابر فشارهای اجتماعی، تهدیدهای آنلاین، سانسور مضاعف و نگاههای مالکانه نیز بایستد. در یک سال گذشته، بسیاری از خبرنگاران زن با حذف تدریجی از رسانهها روبرو شدند، یا با انتقال به حوزههای غیرحساس، صدای مستقلشان خاموش شده است.
نبود حمایت حقوقی، تهدیدهای امنیتی و جایگزینی تدریجی نیروی انسانی با الگوریتم، روزنامهنگاری تحقیقی در ایران را به کالایی لوکس بدل نموده است. خبرنگاری که بخواهد پروندهای تحقیقی دربارهی فساد، محیط زیست، یا سوءاستفادههای قدرت باز کند، نه فقط حمایت نمیشود، بلکه ممکن است با عواقب ناگواری موجه شود.
رسانه، از نهاد عمومی تا بنگاه تبلیغاتی رسانهها، که زمانی نقش واسطهای میان مردم و حاکمیت را ایفا میکردند، امروز به بازوهای تبلیغاتی نهادهای مختلف تبدیل شدهاند. کارکرد نقادانه و افشاگرانهی رسانه، در سایهی فشارهای مالی و سیاستهای یکدستساز، به انتشار بیانیههای روابط عمومی تقلیل یافته. خبرنگار، در چنین شرایطی، تنها مصرفکنندهی روایت رسمی است، نه سازندهی روایت مستقل. واقعیت بازار کار، سرشار از ناامیدی است. کلاسهای پرزرق و برق آموزش خبرنگاری، اغلب آنها را برای فضایی آماده میکند که دیگر وجود ندارد. نتیجه، موجی از خبرنگاران مشتاق اما سرخورده است که یا به مهاجرت میاندیشند، یا به شغلی غیرمرتبط پناه میبرند.
خبرنگاری در ایران هنوز زنده است؛ نفس میکشد، ولو با سرفههایی مزمن. هنوز هستند خبرنگارانی که بیحقوق، بینام و بیامنیت، به میدان میروند. صدای مردم میشوند، درد را روایت میکنند، حقیقت را ثبت میکنند. خبرنگار ایرانی، در میانهی تاریکی، شمعی در دست دارد. شاید امید، هنوز از میان این خطوط بدرخشد.
در ستایش سکوتشکنان در روز خبرنگار، اگر گل و لوح و پیام تبریک به کناری گذاشته شود، شاید بتوان صدای واقعی این حرفه را شنید: حرفهای شریف، اما زخمی؛ پرشور، اما خسته. روز خبرنگار، روز تأمل است. روزی برای شنیدن صدای آنهایی که معمولاً فقط شنیدهنگارند. به امید آنکه صدایشان نه در سایهی سانسور، که در آفتاب حقیقت، بلندتر شود.
The post در سایهی سکوت، در میانهی ماشینها؛ روایتی از روز خبرنگار appeared first on داتیکا | اخبار فناوری اطلاعات و ارتباطات.
واکنش شما چیست؟






