آیا ماشین‌ها واقعا فکر می کنند؟

با پیشرفت هوش مصنوعی، این پرسش مطرح می‌شود که آیا ماشین‌ها واقعاً می‌توانند فکر کنند یا تنها داده‌ها را پردازش می‌کنند؟ به گزارش تک‌ناک، از یک سو مدل‌های یادگیری عمیق و شبکه‌های عصبی پیچیده قادر هستند الگوهای زبانی را تقلید کنند و رفتارهای شبه‌انسانی از خود نشان دهند. اما آیا این به معنای داشتن «افکار […] نوشته آیا ماشین‌ها واقعا فکر می کنند؟ اولین بار در تک ناک - اخبار تکنولوژی روز جهان و ایران. پدیدار شد.

۲۰ اسفند , ۱۴۰۳ - 13:00
 0  2
آیا ماشین‌ها واقعا فکر می کنند؟

با پیشرفت هوش مصنوعی، این پرسش مطرح می‌شود که آیا ماشین‌ها واقعاً می‌توانند فکر کنند یا تنها داده‌ها را پردازش می‌کنند؟

به گزارش تک‌ناک، از یک سو مدل‌های یادگیری عمیق و شبکه‌های عصبی پیچیده قادر هستند الگوهای زبانی را تقلید کنند و رفتارهای شبه‌انسانی از خود نشان دهند. اما آیا این به معنای داشتن «افکار واقعی» است؟ تفاوت میان پردازش داده و تجربه آگاهانه چیست؟ آیا ماشین‌ها فقط توهمی از تفکر را ایجاد می‌کنند، یا ممکن است در آینده به سطحی از خودآگاهی برسند؟ بررسی این موضوع نه‌تنها محدود به علوم کامپیوتر نیست، بلکه وابسته به درک ما از ماهیت آگاهی و شناخت انسانی است.

می‌توان به بسیاری از موضوعات شک کرد، اما یک موضوع مسلم است: شما قطعا در این لحظه در حال فکر کردن هستید.

این دیدگاه، شالوده تفکر فلسفی رنه دکارت، فیلسوف قرن هفدهم را شکل داد. از نظر او، تنها حقیقتی که می‌توان با قطعیت پذیرفت، وجود افکار است.

اما افکار دقیقاً چه چیزی هستند؟ این پرسشی است که قرن‌ها ذهن فیلسوفانی مانند دکارت را به خود مشغول کرده و اکنون با ظهور هوش مصنوعی، اهمیتی مضاعف یافته است. کارشناسان در تلاش‌ هستند تا مشخص کنند که آیا ماشین‌ها واقعاً توانایی تفکر دارند یا خیر.

دو دیدگاه اصلی درباره ماهیت افکار

آیا ماشین‌ها قادر به فکر کردن هستند؟

پاسخ‌های اصلی به پرسش «افکار چه هستند؟» را می‌توان در دو مکتب فلسفی خلاصه کرد:

نخست، دیدگاهی که افکار را پدیده‌هایی مادی می‌داند. بر اساس این نظریه، افکار مانند: اتم‌ها، ذرات، گربه‌ها، ابرها و قطرات باران، بخشی از جهان فیزیکی‌ هستند. این نگرش را «فیزیک‌گرایی» یا «ماده‌گرایی» می‌نامند.

دیدگاه دوم بر این باور است که افکار مستقل از دنیای فیزیکی‌ هستند. آنها برخلاف اتم‌ها، به دسته‌ای کاملاً متفاوت از وجود تعلق دارند. این دیدگاه را «دوگانه‌گرایی» می‌نامند، چرا که جهان را متشکل از دو بُعد ذهنی و فیزیکی در نظر می‌گیرد.

برای درک تفاوت این دو دیدگاه، یک آزمایش فکری را در نظر بگیرید.

فرض کنید خداوند در حال خلق جهان از هیچ است. اگر فیزیک‌گرایی درست باشد، کافی است او اجزای بنیادی جهان، یعنی ذرات تشکیل‌دهنده واقعیت را بیافریند و قوانین طبیعت را تنظیم کند؛ آنگاه افکار نیز به‌ طور خودکار پدید خواهند آمد.

اما اگر دوگانه‌گرایی صحیح باشد، ایجاد اجزای فیزیکی و قوانین طبیعی به‌تنهایی کافی نخواهد بود. در این صورت، برای ظهور افکار باید جنبه‌ای غیرمادی نیز به جهان اضافه شود.

چرا باید فیزیک‌گرا بود؟

اگر افکار ماهیتی فیزیکی دارند، دقیقاً چه مواردی فیزیکی‌ هستند؟ یکی از پاسخ‌های منطقی این است که آنها حالت‌های مغزی‌ هستند.

این نظریه، بنیان بسیاری از پژوهش‌های علوم اعصاب و روان‌شناسی معاصر را تشکیل می‌دهد. در واقع، ارتباط آشکار میان فعالیت‌های مغزی و فرایندهای فکری، فیزیک‌گرایی را تقویت می‌کند.

تحقیقات نشان داده‌اند که میان وضعیت‌های مغزی و افکار، همبستگی‌های مشخصی وجود دارد. برخی نواحی مغز هنگام تجربه درد یا تفکر درباره گذشته و آینده فعال می‌شوند.

به‌ عنوان نمونه، «هیپوکامپوس» که در نزدیکی ساقه مغز قرار دارد، با تفکر خلاق و تخیلی مرتبط دانسته شده است. همچنین «ناحیه بروکا» در نیمکره چپ مغز، به پردازش گفتار و زبان مربوط است.

اما این همبستگی‌ها چگونه توضیح داده می‌شوند؟ یکی از پاسخ‌ها این است که افکار همان تغییرات مختلف در وضعیت مغز هستند. اگر این نظریه درست باشد، فیزیک‌گرایی تأیید خواهد شد.

فکر کردن ماشین‌ها امکان‌پذیر است؟

چرا باید دوگانه‌گرا بود؟

با وجود این‌، ارتباط میان افکار و حالت‌های مغزی فقط یک همبستگی است. هنوز مشخص نیست که چگونه وضعیت‌های مغزی – یا هر حالت فیزیکی دیگر – می‌توانند باعث آگاهی شوند.

برای نمونه، روشن شدن کبریت هنگام کشیده شدن بر سطح زبر، یک همبستگی شناخته‌شده است. اما در کنار این همبستگی، مکانیزم آن نیز مشخص است: اصطکاک باعث واکنش شیمیایی در سر کبریت می‌شود و انرژی آزاد می‌کند.

اما در مورد ارتباط میان مغز و افکار، چنین مکانیزمی در دست نیست. چرا برخی از حالت‌های فیزیکی مغز باعث بروز افکار می‌شوند، در حالی که بسیاری از اجسام فیزیکی دیگر، مانند صندلی‌ها، چنین ویژگی‌ ندارند؟

آزمایش فکری «رنگ‌ها»

ما مطمئن‌ترین موضوعی که درباره آن علم داریم این است که وجود افکار را هنوز از نظر فیزیکی نمی‌توانیم توضیح دهیم.

این مسئله ناشی از کمبود تلاش نیست؛ علوم اعصاب، فلسفه، علوم شناختی و روانشناسی همه در تلاش‌ هستند تا این معما را حل کنند.

با وجود این، مشکل از این هم پیچیده‌تر است: شاید هرگز نتوانیم توضیح دهیم که چگونه افکار از فعالیت‌های عصبی پدید می‌آیند.

برای درک بهتر، آزمایش فکری فرانک جکسون، فیلسوف استرالیایی را بررسی کنیم.

فرض کنید «مری» تمام زندگی خود را در یک اتاق سیاه‌وسفید سپری کرده و هرگز رنگی را تجربه نکرده است. اما او به مجموعه‌ای از اطلاعات کامل درباره تمام جنبه‌های فیزیکی جهان، از جمله جزئیات عصبی تجربه رنگ، دسترسی دارد. او همه این اطلاعات را مطالعه کرده است.

یک روز، مری از اتاق خارج می‌شود و برای نخستین بار رنگ را می‌بیند. آیا او چیز جدیدی می‌آموزد؟

پاسخ بسیاری از افراد مثبت است: او اکنون می‌داند تجربه رنگ چگونه است. اما نکته اینجا است که مری پیش‌تر تمام حقایق فیزیکی درباره رنگ را آموخته بود.

پس اگر او واقعاً موضوع جدیدی آموخته باشد، آن دانش باید غیرمادی باشد. همچنین این دانش از طریق تجربه حاصل شده است، یعنی تجربه باید جنبه‌ای غیرمادی داشته باشد.

اگر این نتیجه را بپذیریم، ناگزیر باید دست‌کم نوعی از دوگانه‌گرایی را قبول کنیم. در این صورت، توضیح فیزیکی از نحوه شکل‌گیری افکار ممکن نخواهد بود.

آیا ماشین‌ها می‌توانند فکر کنند؟

حل مسئله ماهیت افکار، به‌تنهایی پاسخ قطعی درباره توانایی فکر کردن ماشین‌ها ارائه نمی‌دهد، اما به روشن‌تر شدن موضوع کمک خواهد کرد.

اگر افکار کاملاً ماهیت فیزیکی داشته باشند، در این صورت، از نظر نظری، هیچ مانعی وجود ندارد که ماشین‌ها نیز بتوانند فکر کنند.

با وجود این، اگر افکار ویژگی غیرمادی داشته باشند، مسئله پیچیده‌تر خواهد شد. در این صورت، آیا می‌توان ماشین‌ها را به‌گونه‌ای طراحی کرد که با این جنبه غیرمادی تعامل داشته باشند؟ این پرسش بستگی به نحوه ارتباط افکار غیرمادی با دنیای فیزیکی دارد.

در هر صورت، بررسی چیستی افکار می‌تواند تأثیرات عمیقی بر درک ما از هوش مصنوعی و جایگاه انسان در طبیعت داشته باشد.

نوشته آیا ماشین‌ها واقعا فکر می کنند؟ اولین بار در تک ناک - اخبار تکنولوژی روز جهان و ایران. پدیدار شد.

واکنش شما چیست؟

like

dislike

love

funny

angry

sad

wow